فیلم سینمایی کولکاپیس



پخت کلوچه فومن

کارخانه کلوچه رادی

کارخانه کلوچه رادی در اصل یک کارگاه و فروشگاه کوچک کلوچه پزی  است متعلق به مرحوم آقای (نادر رادی) که هنوز به شیوه سنتی کلوچه می­پزد و به همین دلیل با کلوچه پزی­های دیگر توان رقابت ندارد ، زیرا همه آنها ماشینی شده ­اند. اکنون این کلوچه پزی سنتی تحت نظارت داماد بزرگ آن مرحوم آقای (نریمان بهارلو) اداره می ­شود.

 دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان

دانشگاه لاهیجان

دانشگاه لاهیجان شعبه دیگری از دانشگاه­ آزاد است که معمولا جوانان شهرستانی هر جای ایران به ورودش دلخوش هستند. (یکتا رادی) دختر کوچک مرحوم رادی نیز از جمله این جوانان بود که اکنون در سال دوم دانشجویی­اش انگار از آن زده شده و بیشتر غیبت دارد تا حضور.

اما حقیقت چیز دیگری است پسر یکی از دوستان قدیمی خانوادگی­شان که در انگلیس زندگی و کار می­ کند عکسش را دیده و برای خواستگارش به ایران آمده است ، پسر آقای همایی و حالا یکتا بر سر دو راهی گیر کرده است که بپذیرد و برود ، یا نپذیرد و بماند و زندگی­اش را بکند . البته ماجرایی در پیش است و خود نمی ­داند .

 چای شمال

کارخانه چای رادی

از مرحوم نادر رادی یک کارخانه چای هم باقی مانده است ، با آن که مشتریان فراوانی دارند اما مدتی است که تولید پایین آمده و جوابگوی درخواست بازار نیست. اکنون ، بعد از دو سال همسرش (شیرین جان) به تنهایی مسئولیت اداره­ی کارخانه را پذیرفته و در تلاش برای راه اندازی دوباره آن ، قسم می­ خورد. در اصل این نوعی محترمانه و عادلانه تقسیم ارث به جا مانده مرحوم رادی در بین خانواده است ، بی آن که رسما تقسیم ارث کرده باشند و از درون آن حرف و حدیث و شایعه در میان بزرگان شهر بپیچد . البته کارگران و مدیران کارخانه چای که حرمت کارخانه­ و آن مرحوم و همسرش را به جا می­ آورند ، برای حل مشکلات تلاش می­ کنند.

همه امیدوارند بعد از انتخابات ریاست جمهوری ، همه چیز به جای سابق خود برگردد و بار دیگر تولید رونق بگیرد.

زیرا : انتخابات ریاست جمهوری در پیش است.

در این آشفتگی اقتصادی ، نا امنی سرمایه و ناهنجاری اجتماعی ، (شیرین جان) یک مشکل بزرگ خانوادگی ، اما خصوصی پیدا کرده و با آن درگیر است. (یکتا عاشق شده است)

دختر گیلک

یکتا عاشق شده است

یکتا دختر ساده دل و ساده اندیش و رویا پروری است که بعد از گرفتن دیپلم در رشته علوم انسانی و دو سال خواندن دروس کنکور ، وارد دانشگاه شده و باعث افتخار خانواده­ اش گردید. اما از شانس یکتا هنوز ترم اولش تمام نشده بود که پدر محترم و سرشناسش فوت شد. یکتا هم پس از مرگ پدر دیگر رغبت زیادی برای درس خواندن نداشت.

بنابراین مادرش به فکر افتاد تا به خواستگاری خانواده (همایی) برای پسرش که در لندن زندگی می ­کند و می­ خواهد زن ایرانی داشته باشد پاسخ مثبت بدهد . بعد از همین خواستگاری بود که یکتا کم کم دانشگاه را ول کرد و ماند چه تصمیمی بگیرد. ازدواج کند و برود ؟ یا به دلخوشی عشق سابقش بماند ، تا شاید اتفاقی در زندگی عاشقانه­اش بیفتد. البته آن عشق نازنین ، مربوط به چهار سال پیش بود که یکتا عاشق شد. درست در (هفته مشاغل).

آن موقع یکتا سال آخر دبیرستان بود و آقای (بهزاد گلبانی) به عنوان معاون فرهنگی شهرداری لاهیجان به دبیرستانشان آمد تا درباره شغل (شهردار) و مشاغل دیگر در شهرداری برای دانش ­آموزان سخنرانی کند و به پرسش­هایشان پاسخ دهد . از همان جا ، از همان موقع یکتا عاشقش شد ، و بعد از آن یکتا به بهانه­ های مختلف چندین بار به ملاقاتش رفت ، تا آن که بهزاد گلبانی ناگهان غیبش زد و جستجوهای یکتا هم بی­فایده ماند تا اکنون .  

 

و اکنون .

دیگر یکتا راضی به ازدواج شده ، حتی برای خودش پاسپورت مستقل گرفته ، حالا کافی است تصمیمش را اعلام کند تا خانواده (همایی) رسما به خواستگاریش بیایند و بعد از مراسم عقد او راهی لندن شود . اما یکباره (اس ام اس) دوستش (یگانه) که در جریان ماجرای عاشقانه ­اش با بهزاد بوده ، همه چیز تغییر می کند!

اون برگشته بیا دانشگاه

امروز دانشگاه مثل همیشه نیست حال و هوای دیگری دارد ، از همه شهر به آن جا آمده­ اند حتی بعضی از مقامات محلی نیز حضور دارند. بنرهای گوناگون از گروه­های مختلف خوش ­آمدگوی (دکتر حکمت جو) هستند که یکی از شش کاندیدای ریاست جمهوری است و برای سخنرانی تبلیغاتی خود و گفتگو با مردم به لاهیجان آمده است. شانزده روز مانده به انتخابات و از امروز تبلیغات کاندیداها به طور رسمی شروع شده است.

امروز ، روزی است که یکتا بعد از چهار سال عشقش را دوباره باز می­ یابد. بهزاد گلبانی که به همراه دکتر حکمت جو از تهران آمده و قرار است تا پایان انتخابات در این شهر بماند و با همکاری خانم (پروانه کاشمری) ستاد تبلیغات دکتر را سرپرستی کند. دوباره رویاهای عاشقانه یکتا شروع می­ شود. به خصوص وقتی بهزاد به او خبر می­ دهد که اگر دکتر حکمت جو رئیس جمهور شود او به عنوان (فرماندار لاهیجان) در این شهر خواهد ماند. یکتا که بر ع بزرگترش (مهتا) و بعضی از دوستان دانشگاهی ­اش هیچ­گاه ، هیچ­گونه فعالیتی در امور ی و اجتماعی نداشته ، اکنون از فعالترین اعضای ستاد انتخابات دکتر حکمت جو محسوب می ­شود و برای پیروزی او از هیچ فعالیتی کوتاهی نمی­ کند. البته بهزاد امیدش به پدر معتمد و محترم یکتا بوده که با حضور و همکاری دخترش در این ستاد ، از نفوذ او استفاده کند. ولی اکنون که از مرگ آن مرحوم با خبر شده ، امیدش را از دست نمی ­دهد. زیرا (پدر بزرگ یکتا) هنوز زنده است و می توان از حضور او هم سود ببرد.

پیرمرد و پیرزن گیلک

حاج نصیر رادی (پدر بزرگ یکتا) که بعد از مرگ تنها پسرش نادر ، گرفتار یک سکته ناقص شد و زمین­گیر گردیده اکنون با همسرش (مادر بزرگ یکتا) در روستای زادگاهشان در اطراف لاهیجان زندگی ساده­ ای دارد. و حالا این فرصت خوب دیگری است تا بهزاد از نفوذ و احترام او در روستاهای حومه استفاده کند.

بنابراین سفرهای تبلیغاتی یکتا و بهزاد به همراه پدر بزرگ به روستاهای مختلف شروع می ­شود . و این فرصتی عاشقانه است که این روزها نصیب یکتا می­شود تا تمام روز را به همراه عشقش بهزاد و پدر بزرگ که بعد از مرگ پدرش تنها پناه عاطفی اش شده بسر برد. در یکی از همین سفرهاست که گرفتار باران بهاری شدیدی می­ شوند و بیماری پدر بزرگ عود می­ کند و فردایش در بیمارستان فوت می­ کند. با مرگ او یکتا که خود را مقصر می­ داند بهم می ­ریزد و در بستر بیماری می­ افتد. تا آن که بعد از چند روز پروانه کاشمری به عیادتش آمده و از او می ­خواهد به آینده فکر کند و به آینده امیدوار باشد و در این روزهای حساس به ادامه کارش برگردد. خانواده یکتا به خصوص خواهرش مهتا که از مخالفین سر سخت (دکتر حکمت جو) در این انتخابات هستند و اکنون تازه دریافته­ اند یکتا در تمام این مدت در ستاد تبلیغات او فعالیت داشته یکباره به هم می ریزند. و برای آن که یکتا را از این مسائل به خصوص ، از عشقش بهزاد در امان بدارند و او را در برابر یک عمل انجام شده قرار دهند از خانواده (همایی) می­خواهند رسما به خواستگاری یکتا بیایند. البته در شب خواستگاری یکتا با حرکتی اعتراضی شدید همه را فراری می­ دهد و دوباره خودش می­ ماند و امیدش به این آخرین روزهای تبلیغاتی وتلاشش برای پیروزی دکتر حکمت جو .

بعد از انتخابات

درست فردای روز انتخابات دوباره بهزاد غیبش می­ زند ! و همین کافی است که معلوم شود دکتر حکمت جو شکست خورده ، یکتا که این را باور ندارد دوباره جستجویش برای یافتن بهزاد آغاز می­ شود. اما بی­فایده است­. ستاد تعطیل شده ، تلفن همراه بهزاد خاموش است . پروانه کاشمری نیز به تلفنش جواب نمی ­دهد ، هیچ کدام از بچه­ های ستاد هم خبری از او ندارند­. ولی یکتا که حاضر نیست واقعیت را بپذیرد ، همچنان به جستجوی اوست .

شادی برد تیم ملی

تا آن که چهار روز بعد از انتخابات ، روزی که ایران در التهاب مسابقه تیم ملی فوتبال با تیم ملی کره است. وقتی یکتا مثل همیشه به مقابل ستاد تبلیغات می ­رود ، این بار در ستاد باز است. یکتا امیدوار به بازگشت بهزاد به درون ستاد می ­دود ، اما فقط پروانه کاشمری آنجاست که به همراه دو ، سه کارگر برای تخلیه ستاد آمده. او وقتی یکتا را با حالی چنین خراب می ­بیند کاری جز نصیحت از او بر نمی­آید. این که یکتا باید واقعیت را بپذیرد و به زندگی خود بر گردد. همانطور که بهزاد به زندگی ­اش برگشت. باید تمام این انتخابات را یک تجربه بزرگ بداند پر از لحظات و خاطرات قشنگ و دلنشین ، تجربه ­ای برای آینده ­اش . یکتا دلتنگ و بد حال به خیابان بر می­ گردد .

خیابان از خبر پیروزی تیم ملی فوتبال در برابر کره و راه­یابی ­اش به جام جهانی در فریاد و هیاهو ، شادمانی و پایکوبی است. یکتا هم به میان مردم رفته و کم کم یکی از آنان می شود و اینک پیروزی را فریاد می ­زند.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برای زندگی شاینور مطالب اینترنتی آموزش نوین درس عربی ، پایه هفتم مطالب اینترنتی کت بلاگ کویـر کوچــــــــــــــک من golshantbiat طعم تنهایی همسفران نمایندگی شفا